گوگل سپس این یافتهها را در سال ۲۰۱۰ در سازمان خود پیادهسازی کرد که نتایج کار خارقالعاده بودند.
لازلو باک، مدیر وقت عملیات انسانی گوگل در گفتوگو با نیویورک تایمز میگوید: بعد از اجرای این پروژه، بدترین مدیران ما از لحاظ کیفیت بیش از ۷۵ درصد پیشرفت کردند.
شش ویژگی که گوگل اعتقاد دارد بهترین مدیران را خواهد ساخت به شرح زیر است.
۱- مربی خوبی باشید: یا به کارمندانتان اهمیت میدهید یا نمیدهید. حد متوسطی وجود ندارد. اگر اهمیت میدهید، پس زمان و انرژی صرف کنید تا به کارمندانتان کمک کنید نسخه بهتری از خودشان شوند. این اولین ۵۰درصد از یک مربی خوب بودن است. ۵۰ درصد دیگر این است که بدانید شما یک تسهیلکننده هستید نه یک حلکننده مساله. سوالات مناسب بپرسید، فقط پاسخ ندهید.
۲- گروه را تقویت کنید و مدیریت ذرهبینی نداشته باشید: قطعا هیچکس دوست ندارد بهصورت ذرهبینی مدیریت شود. تحقیقی که توسط گرچن اسپرایتزر متخصص توانمندسازی انجام شد نشان میدهد کارمندانی که توانمند شدهاند رضایت شغلی و تعهد سازمانی بالاتری دارند که در نتیجه خروج نیرو کاهش مییابد و باعث افزایش عملکرد و انگیزه میشود.
۳- یک محیط جامع ایجاد کنید و نشان دهید به موفقیت و کار خوب اهمیت میدهید: کامیابی فردی معمولا نتیجه یک تلاش جمعی است. افراد از اینکه عضوی از یک گروه برنده باشند لذت میبرند. کارمندان نسبت به مدیرانی که به موفقیت آنها اهمیت میدهند واکنشهای مثبت نشان میدهند.
۴- سازنده و نتیجهگرا باشید: بازدهی کارمندان را بسیار جدی بگیرید و ابزار مناسب برای بازدهی کارآمد آنها را در اختیارشان قرار دهید.
۵- ارتباط دهنده خوبی باشید، گوش کنید و اطلاعات را به اشتراک بگذارید: بزرگترین مشکل در ارتباطات این است که به راحتی شکل نمیگیرد، زیرا تلاشی از سوی گیرنده و فرستنده وجود ندارد. در ارتباطات بین کارمندان سرمایهگذاری کنید و برای گوش دادن وقت بگذارید.
۶- استراتژی مشخصی برای گروه داشته باشید:اگر ستاره شمالی نباشد، کارمندان کشتی را به صخره خواهند کوبید. کارمندان را مجاب به ساخت چشمانداز و استراتژی کنید، نه اینکه آن را به خوردشان دهید؛ اولی تعهد ایجاد میکند و دومی تبعیت.
روز مرگم همه را مست کنید از می ناب
باده نوشید فراوان همگی مست و خراب
بهر آمرزش من ، میکده خیرات کنید
بهر آرامش من غسل دهیدم به شراب
شب ختمم نه کسان جامه خود را بدرند
نه نماز و روزه ی قضا ز ملا بخرند
واعظ و قاری و مداح ورودش ممنوع
مرده شور ِهمه مرده خوران را ببرند
جمله سیمین بدنان رقص کنان ناز کنند
حیف زیباییشان است لچک باز کنند
همه اموال مرا میکدهای باز کنند
آنقدر مست نمایند که پرواز کنند
باورم نیست به رکعت که سراسر عدد است
سر ِ خود را و خدا ،جنس ِکلاه از نمد است
پارسی نزد خداوند نمازم خوانید
که خداوندِ جهان، جمله زبانها بلد است
این بهشتی که بگویند مرا مفت گران
که زموسیقی و از می خبری نیست در آن
شاهکارا تو به میخانه بمان زانکه بهشت
هم کشیده ست به گند از ِقبَل آقایان.
شاعر: شاهکار بینش پژوه خوانندۀ پاپ
http://karsi.blogfa.com/post/253
نگذارید که بی باده بمانم گاهی
نگذارید که از سینه برآرم آهی
تا که جان دارم و از سینه برآید نفسم
نگذارید که بی باده سرآید نفسم
همه جا هر شب و هر روز شرابم بدهید
آخرین لحظه ی عمرم می نابم بدهید
عاقبت مست و خرابم ز می ناب کنید
راحت آن موقع مرا تا به ابد خواب کنید
بگذارید مرا داخل یک تابوتی
تخته هایش همه از خوب رز یاقوتی
هر که پرسید که مرده است جوابش بکنید
از می خالص انگور خرابش بکنید
مزد غسال مرا سیر شرابی بدهید
مست مست از همه جا حال خرابی بدهید
بعد غسلم وسط سینه ی من چاک کنید
اندرون دل من یک قلم تاک کنید
به نمازم مگذارید بیاید واعظ*
پیر میخانه بخواند غزلی از حافظ
جای تلقین به بالین سرم دف بزنید
شاهدی رقص کند جمله شما کف بزنید
هر که شیون کند از دور و برم دور کنید
همه را مست و خراب از می انگور کنید
روی قبرم بنویسید وفادار برفت
آن جگر سوخته ی خسته از این دار برفت
علی اصغر وفادار استهبانی
http://karsi.blogfa.com/post/253
منظور از مزار، مزار شریف است. شهری در شمال غربی افغانستان در ۱۰ کیلومتری شهر بلخ که در آنجا اقوام مختلف… زندگی می کنند. در این شهر، گنبد فیروزه ای هست که اهالی آن شهر، آن را مزار امام علی (ع) می دانند. مشهور است که عده ای از مردمان این سرزمین، چون داستان بی وفایی عراقی ها(کوفیان) را نسبت به امام می شنوند تصمیم می گیرند پیکر شریف امام را از بین این جماعت بی وفا خارج کنند. آنها پیکر را شبانه از نجف می ند و با خود به مزار شریف می آورند. شریف در فرهنگ مردم افغانستان یعنی امام علی(ع) و لقب سخی جان” به معنی سخاوتمند و بزرگ را نیز به این امام همام نسبت می دهند.
در عصر شاهرخ شاه تیموری و به همت همسرش گوهر شاد بیگم، در این شهر، مزار بزرگی ساخته می شود که هنوز هم پابرجا است. در این مزار کتابی است به نام تاریخچه روضه شریف که در آن آمده است که این محل، مزار علی(ع) است. همچنین بر روی یکی از دروازههای شهر شعری از جامی حک شده، که چنین است:
گویند که مرتضی علی در نجف است
در بلخ بیا ببین چه بیت الشرف است
جامی نه عدن گوی و نه بین الجبلین
خورشید یکی و نور او هر طرف است
آهنگ ملا ممدجان یکی از قدیمی ترین آهنگ های هرات باستان، سرود عاشقانه و بیانِ سوزِ دلِ دختر عاشقی ست که نذر گرفته تا در روز نوروز به مزارشریف رفته، مولا علی را زیارت نموده و دعا کند تا آرزویش که رسیدن به ملا محمد جان است برآورده گردد.
در رابطه با این شعر و داستان عاشقانه ی عایشه و ملا محمد جان » در کتب مربوط به تاریخ هرات و اخبار و جراید، بارها مطالبی نوشته اند و رادیو افغانستان نیز در سالهای دهه پنجاه خورشیدی این داستان و آهنگ مربوط به آنرا در قالب رادیو درام موزیکال چندین بار منتشر نموده است.
ترانه ی عاشقانه ی ملا ممدجان بیانگر عشق واقعی این دو بوده و داستانی دارد به این شرح :
در زمان حکمروایی تیموریان در هرات، به ویژه در عصر سلطان حسین بایقرا (۱۵۰۵ــ ۱۴۶۸) و وزیر دانشمندش امیر علی شیر نوایی، مردم از سراسر قلمرو تیموریان در روز نوروز به مزارشریف می آمدند و دولت هزینه عروسی جوانانی که، در این روز در مزار شریف مراسم می گرفتند را می پرداخت.
از جمله مدارس متعددی که در این دوره، در هرات تأسیس شده بود، مدرسه ای بود، نزدیک محله ی سرحدیره در شمال شهر هرات و یکی از طلاب این مدرسه، ملا محمد جان بود که همه روزه از محله ی سرحدیره به چشمه قلمفر که نزدیک زیارتگاه مولانا عبدالرحمن جامی بود، می رفت و صرف و نحو حفظ می کرد، ساعتی در کنار چشمه می آسود و شکرانه ای بجا می آورد .
روزی از روزها، جمعی از دختران سرحدیره که در میان آنان، عایشه دختر یکی از افسران مقرب دربار نیز بود، به منظور تفریح و گردش بر سر چشمه آمدند، در این بین باد تندی وزیدن گرفت و روسری عایشه را از سرش بلند کرده، بر دوش ملا محمد جان که در فاصله کمی از آنها قرار داشت، انداخت. عایشه که به دنبال روسری اش آمده بود با ملامحمد جان رو در رو شده و هر دو دلباخته همدیگر شدند.
از آن روز به بعد عایشه و ملا محمد جان به کمک و زمینه سازی دوستان عایشه در کنار چشمه قلمفر، دور از چشم دیگران، همدیگر را می دیدند.
عشق عایشه و ملا محمد جان آنقدر بر سر زبانها افتاد تا به گوش پدر عایشه نیز رسید. پدر با شنیدن این حکایت، عایشه را در خانه زندانی کرد و او را از دیدن معشوقش محروم کرد. ملا محمد جان هم آموزش صرف و نحو را کنار گذاشت و روز به روز از درد فراق عایشه ناتوان تر می شد.
روزی از روزها که عایشه توانسته بود دور از چشم پدر، با دختران دیگر بر سر چشمه بیاید، با سوز و درد، این ترانه را می خواند:
بیا که بریم به مزار ملا ممد جان
سیل گل لاله زار وا وا دلبر جان
بیا که بریم به مزار ملا ممد جان
سیل گل لاله زار وا وا دلبر جان
برو با یار بگو یار تو آمد
گل نرگس خریدار تو آمد
گل نرگس خریدار تو آمد
برو با یار بگو چشم تو روشن
همان یار وفادار تو آمد / همان یار وفادار تو آمد
بیا که بریم به مزار ملا ممد جان
سیل گل لاله زار وا وا دلبر جان
بیا ای یار که مجنون تو هستم
خراب لعل میگون تو هستم
خراب لعل میگون تو هستم
نمی بوسم لب پیمانه ی می
پرشان و جگر خون تو هستم
پرشان و جگر خون تو هستم
بیا که بریم به مزار ملا ممد جان
سیل گل لاله زار وا وا دلبر جان
در همین زمان، امیر علی شیر نوایی (وزیر شاه) با عده ای ازهمراهان، از کنار این چشمه می گذشت که صدای خواندن عایشه توجه او را جلب کرد، بلافاصله توقف نموده و همه ی شعر را گوش کرد. علی شیر نوائی با فراست و تیزبینی که داشت، دریافت که در پس این صدا، دردی نهفته است. خودش را به عایشه رساند و با ملایمت و مهربانی حال او را جویا شد.
سپس عایشه داستان عاشقانه خود و ملا محمد جان را به امیر حکایت نموده و اضافه نمود که ملا محمد جان از طلاب مدارس شما است.
فردای آنروز، امیر به خانه پدر عایشه رفت و از عایشه خواستگاری نمود، پدر عایشه که وضع را چنین دید، به احترام شخص امیر به این وصلت راضی شد. امیر این دو دلباخته را به مزار شریف فرستاد و در همان جا مقدمات عروسی را فراهم نمودند. به این ترتیب این دو به هم رسیدند و نذرشان را به آستان حضرت علی(ع) ادا کردند.
آهنگ ملا ممدجان که راوی داستان عشق عایشه و ملا محمدجان است، در شهر هرات و دیگر نواحی بر سر زبانها افتاد و سینه به سینه، قرن ها در محافل و مجالس خوانده می شد. اولین بار شادروان استاد غلام حسین، نود سال قبل این آهنگ را در بمبئی اجرا کرد
http://www.afghanistanema.com/index
احکام شکستن دل در احادیث و آیات نورانی قرآن کریم آمده است که طبق فرمایشات کفاره هم دارد ولی قبل از انکه به آنها بپردازیم بهتر است شعری از سهراب بخوانید تادر ادامه مطلب با احکام و کفاره شکستن دل بنده ی خدا بپردازیم.
آنگاه که غرور کسی را له میکنی،
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری،
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران میکنی،
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش میکنی،
آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی!
آنگاه که خدا را می بینی و بنده ی خدا را نادیده می گیری ،
می خواهم بدانم، دستانت را بسوی کدام آسمان دراز میکنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟!!
آزار و اذیت مومن (کسی که در دلش خدا وجود دارد) در اسلام حرام است و به طور کلی شکستن دل انسان مومن که به تعبیر روایات، احترام او از کعبه بیشتر است، دارای آثار وضعی و جانبی فراوانی است و دلی که شکست به سادگی التیام نمی یابد و جبران آن دشوار است، پس در مرحله ی اول باید انسان مراقب باشد دل کسی را نشکند و قلبی را جریحه دار نسازد و اگر خدای ناخواسته این اتفاق افتاد باید به سرعت جبران و تلافی کند و دل شکسته را التیام بخشد و آن را به دست آورد و تنها استغفار و آمرزش کافی نیست.
در حدیث آمده است که خداوند می فرماید:(" انا عند المنکسره قلوبهم"؛ من همدم قلب های شکسته هستم)، یعنی انسان دل شکسته در پیشگاه خداوند دارای جایگاه ویژه ای است و مورد توجه خداوند می باشد و دعا و نفرین انسان دل شکسته خیلی زود اثر می بخشد.
اما زین العابدین (ع) در حدیث شریفی می فرماید:پدرم در لحظات آخر عمر عزیزش، در آن شرایط سخت روز عاشورا در حالی که خون در رگ هایش می غلطید مرا در آغوش گرفت و به من فرمود تو را به آن چه پدرم نزدیک وفاتش به من فرمود وصیت میکنم و آن این که :( " یا بنی! ایاک و ظلم من لاتجد علیک ناصرا الا الله" ؛ پسر عزیزم! از طلم و ستم به کسی که یار و یاوری جز خدا ندارد بپرهیز).
شکستن دل انسان و ناراحت کردن او از گناهانی است که دارای عواقب بدی است و باید خیلی سریع از آن توبه کرد و در این مورد فقط پشیمان شدن و طلب آمرزش از خداوند کافی نیست بلکه باید به نحوی دل آن فرد را به دست آورد و او را از خود راضی و خشنود نمود و با عذرخواهی و جبران کردن به وسیله ی احسان و یا هدیه ای و یا کلمات دلنشیتی اندوه و گرفتگی را از آن فرد برطرف نمود چون دل شکستن آثار بدی به دنبال دارد و شکستگی او در اعمال و زندگی و آسایش ما تاثیر منفی دارد و ار جبران نشود، علاوه بر ناخشنودی الهی، عذاب اخروی را در پی دارد.
گناه شکستن دل و حکم دل کسی را شکستن
از نظر پیامبر صلی الله علیه و آله اذیت و آزار و مومن برابر با اذیت و آزار رسول خدا صلی الله علیه و آله برابر با اذیت خداوند می باشد که چنین شخصی در تمامی کتب آسمانی و الهی از تورات و انجیل و زبور و قرآن، انسانی ملعون می باشد.
بعضی از افراد با کارهای خویش دل مومنان را به درد می آورند و آنان را غمناک و اندوهگین می سازند. این افراد حتی اگر همه دنیا را برای شاد کردن وی به او هدیه دهند و آن را کفاره ی آن قرار دهند، این کار نمی تواند کفاره زشتی عمل دل شکستن مومن باشد و شخص آزار دهنده گمان نکند که با این کارش پاداشی می برد زیرا اندوهی که در دل مومنی انداخته و حزن و اندوهی که در یک لحظه بر جانش نشانده است، هیچ چیز نمی تواند آن را از بین ببرد این است که گفته اند انسان نباید کاری کند که دلی غمناک گردد که هیچ چیزی نمی تواند کفاره آن باشد. پیامبر گرامی (ص) می فرماید:هر که مومنی را غمگین کند، آن گاه دنیا را به او بدهد، این بخشش کفاه عمل او نخواهد بود و برای او پاداشی به دنبال نخواهد داشت.
امام صادق (ع) می فرماید:اگر شما دلی را شکستید نمی توانید جبران آن دل شکستگی را بکنید اگر همه ی دنیا را به او بدهید.
اگر کسی لیوان قیمتی را بشکند ، می تواند آنرا بچسباند که حتی مشخص هم نشود ولی باز این مثل لیوان سالم نمی شود. اگر ما دل کسی را شکستیم باید از طرف دلجویی کنیم و طرف هم ما را ببخشد و خدا هم توبه ما را بپذیرد. ریشه ی این دل شکستن ها خودخواهی است. یعنی فرد فکر میکند که از دیگری بالاتر است و به من های درونش توجه می کند.
رسول خدا (ص) فرمودند:(" من احزن مومنا ثم اعطاه الدنیا، لم یکن ذلک کفارته و لم یوجر علیه "؛ کسی که مومنی را اندوهگین سازد، آن گاه دنیا را به او ببخشد، این بخشش، گناه او را جبران نمی کند و پاداشی هم ندارد.)، آزردن دل دیگران کفاره ندارد ، برخلاف بسیاری از گناهان که قابل جبران است، آزردن دل دیگران چنین نیست. اگر کسی مال دیگری را به ستم از میان برده باشد یا آن را تصرف کرده باشد، با بازگرداندن آن و جبران خسارت مادی و معنوی، پیامدهای آن گناه از میان خواهد رفت، ولی شکستن دل دیگران چنین نیست. شکستن دل، قابل جبران نیست، چون ترمیم دل شکسته ممکن نیست و بازیافت آن نشاید. به سبوی شکسته بنه بنگرید، اگر چه به ظاهر به حال نخست خود بازگشته است، ولی اگر صدا شناس باشید و به صدایش گوش فرا دهید، خواهید دید که صدایش کاملا تغییر کرده است. هرگز دلی را نیازارید که عالم آزرده می شوید. مگر نه این است که دل بندگان خدا، حرم و خانه ی اوست؟! تعدی و به خانه ی خدا دور از خرد است، زیرا به خانه، رنجش صاحب خانه را به دنبال دارد. صاحب خانه یا محبوب است و یا منتقم، کجاست خردمندی که با محبوب در آویزد یا با منتقم قهار بستیزد؟!!
امام رضا (ع) از پیامبر (ص) نقل می کنند:آن گاه که بدون حق مومنی را برنجاند ، مانند این است که خانه کعبه و بیت المعمور را ده بار ویران کرده باشد و مثل این است که هزار ملک از ملائکه مقرب الهی را به قتل رسانده باشد.
چنین کسی در واقع حرم حقیقی خدا را ویران کرده است. چنین کسی به آزار کسی پرداخته است که قبله ی همه عالم و مسجود آسمانیان است.
http://namnak.comp
تا نگویند مستان ز خدا بیخبرند!
* * * * * * *
زین سپس با دگران عشق و صفا خواهم کرد
همچو تو یکسره من ترک وفا خواهم کرد
زین سپس جای وفا چون تو جفا خواهم کرد
ترک سجاده و تسبیح و َردا خواهم کرد
گذر از کوی تو چون باد صبا خواهم کرد
هرگز این گوش من از تو سخن حق نشنید
مردمان گوش به افسانهَ زاهد ندهید
داده از پند به من پیر خرابات نوید
کز تو ای عهد شکن این دل دیوانه رمید
شِکوه زآیین بدت پیش خدا خواهم کرد
درس حکمت همه را خواندم و دیدم به عیان
بهر هر درد دوایی است دواها پنهان
نسخهَ درد من این بادهَ ناب است بدان
کز طبیبان جفا جوی نگرفتم درمان
زخم دل را ز میِ ناب دوا خواهم کرد
من که هم می خورم و دُردی آن پادشهم
بهتر آنست که اِمشب به همانجا بروم
سر خود بر در خُمخانهَ آن شاه نهم
آنقدر باده خورم تا زغم آزاد شوم
دست از دامن طناز رها خواهم کرد
خواهم از شیخ کشی شهره این شهر شوم
شیخ و ملاء و مُریدان همه را قهر شوم
بر مذاق همه شیخان دغل زهر شوم
گر که روزی زقضا حاکم این شهر شوم
خون صد شیخ به یک مست روا خواهم کرد
زکم و بیش و بسیار بگیرم از شیخ
وجه اندوخته و دینار بگیرم از شیخ
آنقدر جامه و دستار بگیرم از شیخ
باج میخانهَ اَمرار بگیرم از شیخ
وسط کعبه دو میخانه بنا خواهم کرد
وقف سازم دو سه میخانهَ با نام و نشان
وَندَر آنجا دو سه ساقی به مهروی عیان
تا نمایند همه را واقف ز اسرار جهان
گِرد هر چرخ به من مهلتی ای باده خواران
کف این میکده ها را زعبا خواهم کرد
هر که این نظم سرود خرٌم و دلشاد بُود
خانهَ ذوقی و گوینده اش آباد بُود
انتقادی نبود هر سخن آزاد بُود
تا قلم در کف من تیشهَ فرهاد بُود
تا ابد در دل این کوه صدا خواهم کرد
http://1324.blogsky.com/1393/07//post-87
امام صادق (ع) سفارشات زیر را به هر یک از زن و شوهر ارائه فرمودهاند:
مرد در پیوند میان خود و همسرش از سه چیز بینیاز نیست:
همدلى با زن تا از این راه محبت و دلبستگى زن را به خود جلب کند.
حُسن خلق و متوجه کردن دل زن به سوى خویش با قیافهاى که در چشم زن خوشایند باشد.
توسعه دادن در معیشت همسر.
زن هم در ارتباط میان خود و همسر همدلش از سه خصلت بینیاز نیست:
خویشتنداری از هر آلودگى تا دل شوهر در اعتماد به وى در هر خوش و ناخوش مطمئن باشد.
مراقب حال شوهر بودن تا اگر لغزشى از او سر زد شوهر با او مهربان باشد.
اظهار عشق به شوهر با دلرُبایى و زیبا ساختن خویش در چشم وى».
https://setare.com/fa/news/8204
بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی
آخرالامر گل کوزه گران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی
گر از آن آدمیانی که بهشتت هوس است
عیش با آدمی ای چند پری زاده کنی
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی
اجرها باشدت ای خسرو شیرین دهنان
گر نگاهی سوی فرهاد دل افتاده کنی
خاطرت کی رقم فیض پذیرد هیهات
مگر از نقش پراگنده ورق ساده کنی
کار خود گر به کرم بازگذاری حافظ
ای بسا عیش که با بخت خداداده کنی
ای صبا بندگی خواجه جلال الدین کن
که جهان پرسمن و سوسن آزاده کنی
درباره این سایت